**اسرار جهان موازی **
تازهترین دستاوردها در کیهانشناسی نشان میدهد که جهان ما فقط یکی از میلیاردها جهان ممکن است.
آلبرت اینشتین فیزیکدان برجسته قرن بیستم، برای بیان موضوعهای عجیب و غریب، روش خاص خودش را داشت. او میگفت: «...خیلی دوست دارم بدانم که آیا پروردگار برای آفرینش جهان ما انتخابی در دست داشت یا خیر»
شاید این گفته در نگاه خیلیها، کفرآمیز بهنظر برسد، اما منظور اینشتین در واقع این است که آیا جهان ما تنها جهانی است که خلق شده است؟
خیلیها تا کلمه خدا را میشنوند، تصور میکنند که با فلسفه یا الهیت سروکار دارند، در حالیکه سوال اینشتین ابداً به الهیت مربوط نبود. او میخواست بداند که آیا قوانین فیزیک لزوماً به وجود جهانی یکتا دلالت میکنند (منظور جهان خودمان با تمام کهکشانها، ستارگان و سیاراتش) یا اینکه میتوان جهانهای متعددی با ویژگیهای بسیار متفاوت داشت؟ و اگر چنین است، آیا حقیقت باشکوه جهان خودمان که به کمک تلسکوپهای بزرگ و توانمند و شتابدهندههای عظیم، به درک آن دست یافتهایم، حاصل فرآیندی تصادفی است؟ آیا تمام این ویژگیهای این جهان زیبا تنها یک انتخاب تصادفی از میان فهرستی بیانتها از خصوصیات ممکن جهانهای متعدد است؟ آیا واقعاً توضیحی برای این سوال نیست که چرا ما به این شکل وجود داریم؟
در روزگار اینشتین احتمال اینکه جهان ما میتوانست جور دیگری باشد، خیلی دور از ذهن بود. اما در چند دهه اخیر، این سوال از مرزهای ممنوعه به جریان اصلی تحقیقات فیزیک وارد شده و فیزیکدانان بهجای آنکه تصور کنند جهان ما میتوانست چه ویژگیهایی داشته باشد، از سه روش کاملاً مستقل به این نتیجه رسیدهاند که احتمالاً جهانهای مجزای دیگری نیز وجود دارند که اغلب از ذراتی کاملاً متفاوتی تشکیل شدهاند و نیروهای متفاوتی بر آنها حکمفرمانی میکنند.
و از همه جالبتر اینکه تمام این جهانها، ابرکیهانی بیکران را پرکردهاند.
این ایده که جزء تحیربرانگیزترین ایدههایی است که طی چند دهه اخیر از ذهن فیزیکدانان برخاسته، چندجهانی (Multiverse) نام دارد و دنیای فیزیک را به دو جبهه تقسیم کرده:
آنهایی که احتمال میدهند چندجهانی همان مرحله بعدی درک ما از واقعیت است و آنهایی که چندجهانی را چرت و پرت محض میدانند.
- نشانههای آغاز عالم
در سال 1915، آلبرت اینشتین نظریه نسبیت عام را که مهمترین کار تمام عمرش بود، منتشر کرد. این نظریه زیبا که حاصل ده سال تلاش برای درک مفهوم نیروی گرانش بود، از بنیانهای ریاضی قوی بهره ...میبرد و معادلات آن میتوانست از حرکت یک سیاره به دور ستارهاش تا مسیر پرتوهای نور را با دقتی کمنظیر پیشبینی کند. طی چند سال، ریاضیدانان نتیجه گرفتند که طبق این نظریه عالم نمیتواند ایستا باشد، بلکه در تغییر است و کهکشانها از یکدیگر دور یا به یکدیگر نزدیک میشوند.
اینشتین در آغاز با این نتیجهگیری که مستقیماً از دل نظریه خودش بهدست میآمد، مخالفت کرد. اما رصدهای ادوین هابل، اخترشناس برجسته در سال 1929، انبساط عالم را تأیید کرد.
طولی نگذشت که فیزیکدانان چنین استدلال کردند که اگر جهان امروز در حال انبساط است، پس در گذشته کوچکتر بوده و بدینترتیب در زمانی بسیار دور، هر آنچه را که امروز میبینیم (از کوچکترین ذرات تشکیلدهنده ماده تا تکتک ستارگان، کهکشانها و حتی خود فضا) در نقطهای بینهایت کوچک، فشرده شده بود و عالم ما از فوران این نقطه اولیه و تحول آن بهوجود آمده است.
بدینترتیب نظریه بیگ بنگ ( انفجار بزرگ ) متولد شد. در طول دهههای میانی قرن بیستم، مشاهدات بسیاری در تأیید این نظریه انجام شد، اما فیزیکدانان میدانستند که این نظریه نقض بزرگی دارد:
نظریه انفجار بزرگ هرچیزی را توضیح میداد غیر از همان انفجار اولیه.
معادلات اینشتین بهخوبی تحول عالم را از کسری از ثانیه پس از بیگ بنگ توصیف میکردند، اما وقتی میخواستید شرایط نخستین لحظات عالم را تحلیل کنید، معادلات بیمعنی میشدند. درست شبیه وقتی که در ماشین حساب عددی را بر صفر تقسیم میکنید و ماشینحساب به شما پیغام خطا میدهد. نظریه بیگ بنگ نمیتوانست در مورد چرایی انفجار بزرگ و عامل آن توضیحی ارائه دهد.
منبع انرژی بزرگترین انفجار تاریخ :
در دهه 1980، فیزیکدان جوانی بهنام آلن کاث پیشنهاد داد که میتوان با استفاده از پدیده تورم، مشکل نظریه بیگ بنگ را تا حدودی برطرف کرد. این مدل تعمیمیافته از نظریه بیگ بنگ که امروزه کیهانشناسی تورمی خوانده میشود، فرض میکند نوعی سوخت کیهانی وجود دارد که اگر در محدودهای بسیار کوچک متمرکز شود میتواند فورانی کوتاهمدت ولی بسیار عظیم را در فضا ایجاد کند. درست مانند یک انفجار بسیار بسیار عظیم.
محاسبات ریاضی نشان داد چنین فورانی بهقدری عظیم است که میتواند نوسانهای کوچک و تصادفی در ابعاد کوانتومی را به شدت بگستراند و در فضا پراکنده کند.
وقتی صفحهای پلاستیکی را تا آنجا که میشود بکشید، روی سطح آن الگوهایی مواج ایجاد میشود. به شیوهای مشابه، وقتی عالم تورم پس از بیگ بنگ را تجربه میکرد، الگوهایی از تغییرات اندک دمایی در کیهان پدید آمد که سبب شد بعضی نقاط اندکی داغتر و برخی نقاط اندکی سردتر شوند.
در اوایل دهه 1990، ماهواره کوبه (COBE) متعلق به ناسا توانست برای نخستین بار، این ریزتغییرات دمایی را در تابش زمینه کیهانی آشکار کند و شواهدی بر تأیید کیهانشناسی تورمی بهدست آورد. این کشف جایزه نوبل فیزیک را برای جان ماثر و جورج اسموت، مدیران برنامه کوبه به ارمغان آورد.
- اما این تازه آغاز ماجرا بود
محاسبات ریاضی نشان میداد که با انبساط فضا، این سوخت کیهانی دوباره تجدید میشود و مقدار بازیابی سوخت آنقدر قابل توجه است که عملا نمیتوان همه آن را مصرف کرد. این بدانمعنا است که بیگ بنگ نمیتواند رویدادی یکتا و منحصر به فرد باشد.
بلکه برعکس، سوخت کیهانی مورد نظر ما نه تنها به بیگ بنگ جهان ما انرژی داده که میتوانسته به بیشمار بیگ بنگ دیگر نیز انرژی بدهد و به انبساط جهانهای متمایز و جدا از یکدیگر منجر شود. بدینترتیب همانطور که در یک وان آب گرم و صابون، بیشمار حباب شکل میگیرد، جهان ما هم صرفاً حبابی است منبسط شونده در میان انبوهی از جهانهای حبابی. این همان ایده چند جهانی است.
- دور نمای تکاندهندهای است؟
زمانی نهچندان دور فکر میکردیم که سیاره ما در مرکز عالم است، اما دیری نگذشت که فهمیدیم ما هم یکی از چند سیارهای هستیم که بهدور خورشید میگردیم. پس از آن فهمیدیم که خورشید ما هم یکی از میلیاردها ستاره تشکیلدهنده راه شیری است و در حاشیه کهکشان جای گرفته و در حالیکه تصور میکردیم تمام عالم همین کهکشان زیبایی است که شبها در آسمان میبینیم. در نیمههای قرن بیستم فهمیدیم که کهکشان ما یکی از صد میلیارد کهکشانی است که در عالم ما پراکنده شدهاند.
فکرش را بکنید: اکنون کیهانشناسی تورمی این احتمال را مطرح کرده که جهان ما با تمام میلیاردها کهکشان و ستاره و سیارهاش، یکی از بیشمار جهانهایی است که در چندجهانی پخش شدهاند. ایدهای که اگر درستی آن تأیید شود، میتواند همان گیلاس خوشمزهای باشد که پس از قرنها بر کیک چندطبقه تکامل دیدگاه انسان به عالم پیرامون خود نشسته است.
اما زمانیکه آندری لینده و آلکساندر ویلنکین برای نخستینبار ایده چندجهانی را در دهه 90 مطرح کردند، فیزیکدانان چندان واکنشی نشان ندادند.
جهانهای دیگر حتی اگر واقعاً هم وجود داشته باشند، خارج از محدوده جهان قابل رویت قرار دارند. ما حتی به همه جای جهان خودمان دسترسی نداریم!
به نظر میرسد نه میتوانیم بر جهانهای دیگر تأثیری داشته باشیم و نه جهانهای دیگر میتوانند بر ما تأثیرگذار باشند. حال این سؤال مطرح میشود که وجود یا عدم وجود جهانهای دیگر چه تأثیری در علوم ما خواهد گذاشت؟
در اینجا بود که تلاشهای پیرامون جهانهای موازی حدود یک دهه متوقف شد تا آنکه نتایج غیرمنتظره مجموعهای از مشاهدات شگفتانگیز در دهه 1990، فرصت جدیدی را فراهم آورد.